نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات






[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 3:53 بعد از ظهر | |







  سلام...

 

 

 

 

یه سوالی واسم پیش اومده، نمی دونم تا حالا بهش فکر

 کردین یا نه؟!

 

  به نظرتون چرا تو دنیای مجازی، همین وبلاگامون،

 خیلی راحت با هم دوست می شیم، ارتباط برقرار می

 کنیم و حرف می زنیم اما تو دنیای واقعی این طور نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 

 

یعنی تو دنیای واقعی می ترسیم که با هم ارتباط بر قرار کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ یا چی؟؟؟؟ چرا؟؟؟؟؟

 

 

نظراتونو واسم بذارید....

یادتون نره ها منتظرم...

ممنون از همه تون.

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 3:36 بعد از ظهر | |







 

به روایت افسانه‌ها روزی شیطان همه جا جار زد


که قصد دارد از کار خود دست بکشد


و وسایلش را با تخفیف مناسب به فروش بگذارد


او ابزارهای خود را به شکل چشمگیری به نمایش گذاشت


این وسایل شامل خودپرستی ، شهوت ، نفرت ، خشم ، آز


حسادت ، قدرت‌طلبی و دیگر شرارت‌ها بود


ولی در میان آنها یکی که بسیار کهنه و مستعمل به نظر می‌رسید


بهای گرانی داشت و شیطان حاضر نبود آن را ارزان بفروشد


کسی از او پرسید: این وسیله چیست ؟


شیطان پاسخ داد: این نومیدی و افسردگی ا‌ست


آن مرد با حیرت گفت: چرا این قدر گران است ؟


شیطان با همان لبخند مرموزش پاسخ داد:چون این مؤثرترین وسیله ی من است


هرگاه سایر ابزارم بی‌اثر می‌شوند


فقط با این وسیله می‌توانم در قلب انسان‌ها رخنه کنم


و کاری را به انجام برسانم


اگر فقط موفق شوم کسی را


به احساس نومیدی ، دلسردی و اندوه وا دارم


می‌توانم با او هر آنچه می‌خواهم بکنم . . .من این وسیله را در مورد تمامی انسان‌ها

به کار برده‌ام


به همین دلیل این قدر کهنه است

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 3:34 بعد از ظهر | |







همیشه وقتی از حجاب و حیا حرف میزنیم از خانم ها میگیم از چادری ها میگیم….
اما امروزمیخوام بگم
سلامتی هر پسری که ریش داره وبهش میگن پاچه بزی خم به ابرو نمیاره
سلامتی اونیکه پاتوقش مزار شهداس نه باشگاه کامبیز بدنساز
سلامتی کسی که جای پرورش اندام وتزریق بازو پرورش ایمان میکنه وخودسازی
سلامتی پسری که سرش و خم میکنه تا سنگ فرش خیابونا ،نه رودروی ناموس مردم….
سلامتی هرچی پسره که بلوز آستین بلند میپوشه و شلوار کتان نه لباس های تنگ وشلوارجاستین
سلامتی اونی که نه مدونا میشناسه نه الیزابت تیلور دختر رویاهاشم سلنا گومز نیست
سلامتی اون مردی که وقتی تو تاکسی میبینه دوتا خانم نشسته نمی ره وسطشون بشینه
سلامتی اون پسری که بلده مکبر باشه و نماز اول وقتش حجته
سلامتی هرکی که پیشش،روبروش ،کنار دستش تو کلاس با امنیت میشینی وانگارنه انگار کنارش دختر نشسته
سلامتی اون پسری که بعد امتحان نمیره پیش همکلاسی های مونث وبگو بخند رابندازه به بهانه ی امتحان...
سلامتی اون پسری که حاضره دخترا بهش بگن مریض و اون وانده
سلامتی آقا پسری که وقتی تو ماشینش صدای ضبطش وبلند میکنه ..نوای کربلا کربلا میاد..
سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه وآستیناش بالا و اب
میچکه.جوراباشم از جیباش آویزونهمهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن مهم زود رسیدن به حسینیه اس
سلامتی اون ی که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش.توشمال
سلامتی اون پسری که عکس فرماندهین دفاع مقدس میزنه رو پیرهنش.از همه باحال تر عکس حضرت آقا رو….
سلامتی هرچی پسر مذهبی
سلامتی هرچی بچه حزب اللهی….
                    
ســلامـــتـــی هــمــشــون صــلــــــوات….


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:12 بعد از ظهر | |







زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند

 افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.

 فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه ...

 در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه آنها چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

 در این متن 10 جمله از 10 شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم، بقیه اش دیگر با خودتان:

 

 

1 - اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار

شما به آن چیزی می رسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.

2 - پیر امیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار

آنچه ما هر روز اینجا می گوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماع مان دارد.

3 - کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.

4 - موکش آنبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار

من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.

5 - مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد ریال

کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است

6 - ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار

اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم.

 

7 - مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار

با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم.

8 - چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار

نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند. 

9 - اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار

کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند. 

10 - تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار

 

تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:10 بعد از ظهر | |







انار یکی از میوه‌های درختی است که دانه‌هایی اغلب قرمز‌ و گاهی سفید‌ یا به رنگ‌هایی بین آن دو دارد و رنگ پوست آن نیز اغلب قرمز و گاه سیاه و یا تقریباً زرد است

 

به گزارش ایسنا، خداوند متعال در هر فصلی میوه‌های متناسب با آن فصل را آفرید تا آدمی بر اساس نیازهای جسمی خود از آن میوه‌ها استفاده کند

 

محققان طب قرآنی بر این عقیده‌اند که انار به عنوان یک میوه بهشتی، به این سبب در فصل پاییز به بار می‌نشیند که فصل پاییز فصل خزان درختان و گرفتگی آسمان است و دانه‌های انار برای جلوگیری از افسردگی و نگرانی بسیار مفید و سبب شادابی می‌شود

 

آبان ماه، زمان برداشت انار از راه رسیده و این روزها کشاورزان شهرستان فردوس مشغول برداشت انار باغات خود هستند

 

انار یکی از میوه‌های درختی است که دانه‌هایی اغلب قرمز‌ و گاهی سفید‌ یا به رنگ‌هایی بین آن دو دارد و رنگ پوست آن نیز اغلب قرمز و گاه سیاه و یا تقریباً زرد است

 

کشور ایران با تولید سالانه ۸۰۰ هزار تن انار، بزرگ‌ترین تولید‌کننده انار در دنیا و کشور هندوستان نیز دومین کشور تولید‌کننده‌ است

 

در ایران، شهرستان‌های ساوه، نی‌ریز و فردوس به‌ ترتیب بزرگ ‌ترین تولید کنندگان انار هستند، بطوری که سالانه ۲۰ تا ۳۰ هزار تن انار از باغات شهرستان فردوس برداشت و روانه بازارهای داخلی و خارجی می شود

 

انار شیشه کپ” به سبب ماندگاری بالا، خاصیت انبارداری و نیز طعم لذیذ و بی‌نظیر از بهترین و مرغوب‌ترین نوع انار محسوب می‌شود و ۸۰ درصد انار تولیدی شهرستان فردوس نیز از نوع انار “شیشه کپ” است

 

انار در رنگ‌های مختلف از سفید تا سیاه وجود دارد و تقریباً در هر آب و هوایی و هرگونه خاکی می‌تواند رشد کند و میوه دهد، ولی آب زیاد در زمان رسیدن میوه باعث ترک خوردن آن میوه می‌شود

 

انار، گرمای زیاد با باد خشک و سرمای تا ۱۰- درجه سانتی‌گراد را می‌تواند تحمل کند. و اما همزمان با فصل برداشت انار، بهتر است تا چهل خواص دارویی این میوه بهشتی را بشناسید

 

چهل خاصیت انار

 

۱) پوست و ریشه انار ضد کرم  است.

۲) انار معتدل، مقوی، ملین، ادارآور و ضدتشنگی است.

۳) اگر بعد از غذا انار شیرین خورده شود رنگ چهره زیبا و غذا آسان هضم می‌شود

۴) کسانی که لاغر هستند خوردن انار برای آنها مفید است البته نوع شیرین آن 

۵) انار شیرین برای کسانی که یرقان دارند مفید است، یک ساعت قبل یا بعد از غذا میل شود

۶) انار شیرین سرفه را تسکین می‌دهد و صدا را باز می‌کند (میوه مخصوص خوانندگان و مداحان

۷) انار شیرین خارش‌های بدن را تسکین می‌دهد

۸) انار باز کننده ادرار و تقویت کننده دستگاه ادرار و مثانه است

۹) انار شیرین مقوی معده و کبد است

۱۰) کسانی که بیماری قند دارند از انار استفاده کنند

۱۱) برای درمان زخم‌های دهان روزی چندبار آب انار ترش را در دهان نگه داشته و مزمزه کنید

۱۲) برای درمان زخم داخل بینی یا گوشت اضافی روی زخم‌ها آب انار ترش مفید است

۱۳) رب انار مقوی بدن و چاق کننده است

۱۴) اگر انار با دانه خورده شود از صدا کردن شکم جلوگیری می‌کند

۱۵) خوردن انار غم و اندوه را از بین می‌برد

۱۶) کسانی که میل به خوردن خاک و چیزی دیگر دارند با خوردن رب انار از بین می‌رود

۱۷) خانم‌های باردار اگر در دوران حاملگی رب انار بخورند ویار آنها از بین می‌رود

۱۸) برای از بین بردن ترشحات ساده قاعدگی از دم‌کرده گل انار استفاده می‌شود

۱۹) برای کسانی که خروج مقعد دارند پوست انار خشک یا تازه توصیه می‌شود. برای کسانی که بواسیر دارند نیز مفید است

۲۰) کسانی که کرم دارند پوست انار بسیار مفید است البته بهتر است یبوست نداشته باشند

۲۱) کسانی که کم خون هستند یا احساس خستگی زیاد می‌کنند از دم کرده یا جوشانده برگ انار به عنوان چای استفاده کنند

۲۲) دم کرده برگ انار میگرن را برطرف می‌نماید

۲۳) برای درمان کرم کدو پوست خشک کرده ریشه با ساقه انار نیز مفید است اما برای از بین بردن کرم کدو داروهای شیمیایی البته زیر نظر پزشک بهتر است

۲۴) کسانی که مزاج گرم دارند انار ترش برای آنها مفید است

۲۵) جوشانده پوست انار برای‌ خانم‌ها مفید است

۲۶) از ترکیب گل‌های له‌شده انار با روغن کنجد برای سوختگی استفاده می‌شود

۲۷) اگر انار را با پوست و دانه به طور سالم بپزند و سپس کوبیده آن را در محل خارش بگذارند خارش را برطرف می‌کند

۲۸) جوشانده گل انار درمان کننده پیوره و خون‌ریزی لثه است

۲۹) بهترین موقع خوردن انار صبح ناشتا با کمی گل‌پر است

۳۰) انار تولید کننده اخلاط صالح است. همانا دو گونه خلط وجود دارد یکی مفید و دیگر غیر مفید که انار تولید کننده نوع مفید آن است

۳۱) برای رفع درد سینه یا سرفه خشک سر انار استفاده می‌شود

۳۲) پودر پوست انار برای التیام زخم‌های کهنه مفید است

۳۳) عصاره گل انار و گلاب برای ورم چشم مفید است بصورت ضماد با احتیاط مصرف شود

۳۴) گل انار با آب بارهنگ برای زخم‌های آلات تناسلی آقایان مفید است و در ضمن به جای گل ما می‌توانیم از پی سفید داخل انار استفاده کنیم

۳۵) انار دفع کننده مضرات دخانیات است

۳۶) کسانی که می‌خواهند نوزادی زیبا داشته باشند در دوران حاملگی در فواصل غذا و ظهر و شب انار بخورند

۳۷) خوردن انار مستی را رفع می‌کند

۳۸) انار برای صفرا و تب صفراوی مفید است و باید قبل از غذا میل شود

۳۹) امام صادق (ع) می‌فرمایند: بخورید انار را با پرده‌های وسط آن تا معده را صیقل دهد و هوش را زیاد کند

۴۰) حضرت علی(ع) می‌فرمایند: به کودکان خود انار دهید تا زودتر به سخن آیند.





[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:9 بعد از ظهر | |







خلاصه‌اي از رسومات محرم در اردبيل(حتما بخون)

مراسمات کهن عزاداري و ريشه‌هاي احتمالي آنها. [عزاداري اردبيل، بيش از هرچيزي نظم و ترتيب و قاعده دارد، سعي مي‌شود تشريفاتي باشد، حداکثر احترام به اين سيستم که در محل "دستگاه حسين" (ع) ناميده مي‌شود برقرار است، تا آنجا که برخي از محلات بعد از ماجراهاي پخش شدن فيلمهاي قمه‌زني از شبکه‌هاي تلويزيوني اروپايي، اجازه‌ي فيلمبرداري از حتي ساده‌ترين تجمعاتشان را نمي‌دهند، شايد به اين دليل که جلوي هر نوع بي‌احترامي احتمالي را بگيرند.]

اصولاً عزاداري در اردبيل در تمام طول سال برگزار مي‌شود. معمولاً صبحهاي جمعه يا عصر جمعه به هيات‌هايي که هر هفته در منزل يکيشان [که معمولاً از کسبه‌ي بازار يا افرادي از هر محله هستند] جمع مي‌شوند و نوحه‌خواني مي‌کنند و سينه‌زني. [معمولا صبح خيلي زود و با عزاداران با صبحانه پذيرايي مي‌شوند.] هر هياتي پرچم‌ها و علائم خاصي دارد. [جديداً از تابلوهاي نئون‌دار براي مشخص کردن محل برگزاري استفاده مي‌کنند.] اين عزاداري‌ها با مناسبتهاي روز هم تناسب دارد و بسته به حال و هواي آن زمان ادعيه‌ها و نوحه‌ها خوانده مي‌شوند. [اصولاً و شايد اردبيل تنها شهري باشد که در آن "نوحه‌خواني" شغل محسوب مي‌شود و فقط بعضي از اين نوحه‌خوانان رضاي للهي اينکار رو مي‌کنند و اکثراً دستمزد دريافت مي‌کنند، بعضي‌هايشان خيلي کلان، در واقع مثل فوتبال روز دنيا، نوحه‌خواني اينجا هم "حاشيه" دارد]

با فرارسيدن ايام حج و معمولاً بلافاصله بعد از روز قربان، هياتهاي شور بيشتري مي‌يابند و نزديکي محرم در پرچمهاي سبز سردر دکانها و [شالگردانهايي که نوحه‌خوانان به سر و صورت مي‌بندند] و کلاههاي سبزي که اولاد پيغمبر بر سر مي‌گذارند کم‌کم  هويدا مي‌شود. در قديم مراسمي به نام "شاخسه‌ي" Shakh-Seyh که تبديل شده‌ي "شاه حسين" بوده وجود داشته، که اين روزها در اردبيل زياد ديده نمي‌شود ولي در اکثر شهرها و روستاهاي آذربايجان اجرا مي‌شود

 مهمترين و پايه‌ي نظم و ترتيب عزاداري‌هاي اردبيل تقسيم بندي محلات آن است، به اين ترتيب که: شهر اردبيل، از قديم به شش محله تقسيم مي‌شد. که سه محله حيدري بود و سه محله نعمتي. در هر يک از دو طرف يک محله نقش بزرگتر را داشت ويکي نقش ميانه و ديگري نقش کوچکتر. به منزله‌ي سه برادر ارشد، مياني و کوچک. در قسمت حيدري محلات عبارت بودند از طوي (تابار) که برادر بزرگتر است، اوچ‌دکان برادر متوسط و پيرعبدالملک برادر کوچکتر. در قسمت نعمتي گازران (اونچي ميدان) برادر بزرگتر است و سرچشمه برادر متوسط و عالي‌قاپو برادر کوچک‌تر. [ديگر مساجد و محلات شهر به عنوان زيرشاخه‌ي اين 6 مسجد و محله طبقه‌بندي مي‌شوند و هرکدام دسته‌شان مشخص است هر کدام از اين 6 مسجد را "محله" و هر کدام از زيرشاخه‌هايشان را "خولا" مي‌نامند. که به ترکي بمعناي شاخه‌ي درخت است.].

طشت‌گذاري، سنتي کهن است، شايد تمثيلي از رفع تشنگي عزاداران حسين (ع) در مقابل تشنگي او. سه روز مانده به محرم طشت‌گذاري شروع مي‌شود. روز اول دو محله‌ي بزرگتر يعني تابار و اونچي ميدان طشت‌گذاري مي‌کنند. و روز دوم و سوم به ترتيب کوچکترها.

طشت‌هاي استفاده شده معمولاً بسيار قديمي و [بيشتر موقوفه] از جنس مس يا برنج و بعضي‌هايشان بسيار بزرگ هستند. طشتها را از چند روز قبل در محلي آماده مي‌کنند و ريش‌سفيدان محل طشت‌ها را به دوش مي‌گيرند و علما و سالخوردگان و بزرگان در جلو و مردم در پشت سر سينه‌زنان يا زنجيرزنان [هر محله‌اي ابزار عزاداري خودش را دارد] به سمت مسجد حرکت مي‌کنند.

 

ورود طشت به مسجد با احترام بسيار زيادي انجام مي‌شود و دسته‌ي حامل چندباري در داخل مسجد دور مي‌زنند و نوحه‌خواني مي‌کنند و طشت‌ها را در قسمت مخصوصي که در ساختمان مسجد در نظر گرفته شده، قرار مي‌دهند و پر از آب مي‌کنند. روي طشت‌ها تخته‌ي تمييزي قرارداده و روي تخته‌ها شمعدان‌ها را مي‌گذاشتند و هنگام غروب کنار طشت صف کشيده و فاتحه مي‌خوانند. [اصولاً صف کشيدن و رعايت ترتيب بزرگتري و کوچکتري در همه‌ي عزاها از الزامات شهر اردبيل است]. بعضي از مساجد فاتحه‌ي مخصوصي داشته‌اند و خانواده‌ي خاصي هم وارث اجراي آن فاتحه بوده. به طوريکه مثلاً فاتحه‌ي مسجد جامع، بويژه در شب عاشورا، معروف بوده و توسط خانواده‌ي مرحوم سيد احمد و پدرانش خوانده ميشده.

 

اين طشتهاي آب در نظر مردم، جلوه‌ي مظلوميت و معصوميت حضرت امام حسين (ع) بوده و برخي بر اين عقيده‌اند که اين طشت‌ها شفا دهنده‌اند و گاهي دخل مي‌بندند و دعا مي‌کنند و شمعي روشن مي‌کنند. از گذشته نيز حکايات زيادي از شفا يافتگان اين زمانها در بين مردم رواج دارد. [متاسفانه اين امر گاهي، بخصوص چند سال پيش در مورد مسجد ائمه (ع)  موجب سوءاستفاده افرادي قرار گرفت و صورت خوشي پيدا نکرد، مرحوم پدرم بعد از اون تجمعات وحشتناک و هجوم مردم از شهرهاي مختلف ايران، براي دخل بستن در آن مسجد، نقل مي‌کرد که مردي شبهنگام در کوچه‌ي کناري مسجد معرکه گرفته بوده و چراغ کم‌سوي تيربرقي را نشان مردم مي‌داده مي‌گفته که نور حضرت را مي‌بينيد؟!]

 

طشت‌گذاري به منزله‌ي اعلام رسمي سوگواري ماه محرم است. عروسي‌ها و جشن‌ها تعطيل مي‌شود و تفريحات معمولي کمتر مي‌شود. مغازه‌ها وبخصوص مغازه‌هاي داخل بازار سنتي سياه پوش مي‌شوند و مساجد و تکايا براي برگزاري مراسم آماده مي‌شوند. علاوه بر روضه‌خواني‌هاي معمول در طول سال، که در منازل و مساجد برگزار مي‌شود، دهه‌ي اول محرم عزاداري‌هاي ديگري هم دارد. اين عزاداري خاص، توسط دسته‌هاي زنجيرزني يا سينه‌زني انجام مي‌شود، به اين ترتيب که در ده روز اول محرم هر روز دسته‌ي يکي از محلات شش‌گانه و شعبه‌هايش به بازار و خيابان مي‌آيند و عزاداري مي‌کنند. به دليل اينکه سابقاً اختلافات نعمتي حيدري وجود داشته، براي همين در دهه‌هاي اخير نظمي به اين حضور داده‌اند و چون شهر شش محله دارد، روز اول محرم و نهم محرم و يک روز جمعه، که مابين اين ده حتماً واقع مي‌شود، تعطيل است. [البته الانه آن روز جمعه (و يا يکي از روزهايي که دسته‌ي خاصي  ندارد) معمولاً دسته‌ي دانشجويان دانشگاه و با حضور چهره‌هاي علمي شهر به شهر مي‌آيند و عزاداري مي‌کنند، چون در بين اين دسته اهالي شهرهاي مختلفي وجود دارند، نوع مراسمات بسيار متفاوت مي‌شود، نمي‌دانم شايد به ابتکار استاد جابر عناصري، چون در اين روزها معمولاً خيلي فعال هستند] اين دسته‌ها روزي که قرار است به صورت کامل و با تمام شعب به بازار بيايند، تشريفات خاصي دارند و سعي تمام در برگزاري وظيفه‌شان به صورت کامل را دارند، [اصطلاحاً مي‌گويند امروز "بازارا چي‌خا‌جيوگ"] از صبح تدارک حرکت آماده مي‌شود و وقتي بزرگان محله آماده شدند، اول بيرق بزرگ محله در پيش حرکت مي‌کند، اين بيرقها بعضاً بسيار قديمي و عمر بيش از چند قرن را دارند و با دقت و وسواس نگهداري شده‌اند، براي مثال بيرق مسجد عالي‌قاپو را نادر شاه اهدا کرده و هنوز موجود است. [البته خود مسجد عالي‌قاپو پارسال در طرح جامع شهري  قرار گرفت و خرابش کردند تا از نو بسازند و امسال به صورت يک چادر بزرگ در مقابل بقعه‌ي شيخ‌صفي قرار گرفته‌است.] پشت بيرق بزرگان محله و علما با احترام و رعايت رديف و ترتيب حرکت مي‌کنند، و بعدش طبال‌ها و دسته‌هاي سينه‌زنها يا دسته‌ي زنجيرزنها

پيراهنهاي سينه‌زني و زنجيرزني مخصوص است و طبل و شيپور-زنان هم لباسهاي مخصوصي دارند، نوحه‌هاي زنجيرزني و نوحه‌خواني هم متفاوت است و هر دسته هم نوحه‌خوان خودش را دارد. [اصطلاحاً مي‌گويند فلاني "زنجير دي" يعني فلاني براي زنجيرزنان نوحه مي‌خواند] منهاي سوز و گدازي که در نوحه‌ها و شاه‌بيت‌ها نهفته است، ترتيب عجيب و زيبايي صفوف که گاه به بيش از 300 نفر هم مي‌رسد، تاثيرگذار است. سينه‌زنان دست چپ را بر سينه گذاشته و با دست راست  ضربات آهنگين و هماهنگي بر سينه وارد مي‌کنند که تابع حالات نوحه است و فرمول خاصي براي هر نوحه دارد. [اين همه آداب که نمي‌توانم خوب شرح دهم، فقط براي نشان دادن ادب و احترامي است که امام حسين (ع) قائلند.]

وقتي دسته‌ي محله (يکي از شش‌گانه) حرکت کرد، پشت سرش "خولا"هايش به ترتيب با همان ترکيب حرکت مي‌کنند و از محلات بزرگ و راسته‌بازار [همان بازار بزرگ سنتي اردبيل که مسجد جامع هم در آن واقع است] مي‌گذرند و مردم از اين دسته پذيرايي مي‌کنند و به نوحه‌خوانش خلعت مي‌دهند و وقتي به محله‌ي خود بازگشتند مراسم پايان يافته و فرار نوب محله‌ي ديگر است. دسته‌ها در شب‌هاي ديگر به مساجد داخل شاخه‌ي خويش رفته و عزاداري مي‌کنند. که اين هم اعمالي مانند استقبال از دسته‌ي مهمان و اداي احترام و سلام توسط گروه طبل وشيپور و علم هنگام رسيدن به همديگر و غيره را دارد

روزها به همين ترتيب مي‌گذرند و روز نهم (تاسوعا) فرا مي‌رسد. که مراسم خاصي دارد. اين روز را "شام پاي‌لانان" هم مي‌گويند، چون بعدازظهر  اين روز مردم اغلب با پاي پياده به چهل و يک مسجد ميروند و  هر مسجدي  محلي را در ورودي به اينکار اختصاص مي‌دهد و طشتي مي‌گذارند و مردم شمعشان را در کنارش روشن مي‌کنند، به هر ميزاني که نذر دارند. [مرحوم پدرم براي سلامتي هر فرزندش هنگام تولد يا هنگامي که بيماري داشته و از اين دست، شمع نذر کرده بود، که اين نذر هم ارثي است و بايد فرزند خودش اين نذر را ادامه دهد.  فلسفه‌ي اين عمل هم بر مي‌گشت به اينکه در گذشته مساجد با  شمع روشن مي‌شدند، و با اين نذر مردم مصرف شمع يکسال آن مسجد را تهيه مي‌کرده‌اند، البته الان بيشتر لامپ نذر مي‌کنند] اين شمعها معمولاً در کيسه‌اي دست‌دوز به نام "حيبه" قرار مي‌دادند و از روز قبل شمعها را نفت مي‌زدند تا روشن‌شدنش وقت زيادي نبرد و معمولاً به صورت دسته‌هاي منظم و با سردادن اشعار خاصي از اين مسجد به آن مسجد حرکت مي‌کردند، [معمولاً هر کسي سعي مي‌کند 41 مسجد مسير را حفظ کند و آنها رو طوري انتخاب کند که به هم نزديک باشند و مسير کوتاه باشد، ولي حداقل 2 تا 4 ساعت زمان لازم است تا کسی این شمعها را به مقصد برساند. اغلب نذر می‌کنند با پای پیاده اینکار رو انجام بدهند، منظورم بدون کفش و جوراب است] غروب تاسوعا که می‌شود حزن از در و دیوار شهر می‌بارد و اهالی مسجد بر سر شمعها و طشت‌هایش گرد هم می‌آیند و نوحه‌ها و دعاهای مخصوصی را می‌خوانند. [برخی از این دعا ها در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ، و برخی از آثار استاد عناصری آورده شده است].

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 9:9 قبل از ظهر | |







سم رب خدای صدا و حنجره.

دستان بسته من رو به درگاهت بلند شده اند

زندگی شوخیست آری!!!

اما دستان من حقیقته به عنایتت نیازمندند معبودا.....


سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری


وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین


حضرت محمد(ص) فرمودند:

هر کسی مردم را از این دعا باخبر کند در گرفتاریش گشایش پیدا میکند


معبود من نامت معجزه میکند

یارب دلم سنگین شده است

به تو پناه میبرم

به درگاهت...

امروز منتظر معجزه ای هستم از سوی تو

ملتمسانه

التماسم ر ا در یاب
یاریم کن مرحم زخم دلم باش

معجزه میخواهد این دلم  این چشمان منتظرم


((سُبحانَ الله یا فارِجَ الهَمّ وَ یا کاشِفَ الغَمّ فَرِّج هَـمّی وَ یَسّر اَمری


وَ ارحِم ضَعفی وَ قِلَـّةَ حیلَتی وَ ارزُقنی حَیثَ لا اَحتَسِب یا رَبَّ العالَمین )) 


بدون ذره ای شک به عظمتت و توانت این دعا را میخوانم

و چشم به معجزه ات دارم

من معجزه ات را اینجا خواهم نوشت تا دنیا بدانن با من و دلم چه کردی

معبود من

تو را به حق رسولت

تو را به حق علی (ع)

تو را به حق مادر سادات

تو را به حق علمدارت

تو را به حق شش ماهه

تو را به حق سه ساله

تو را به حق لبان تشنه حسین

تو را به حق چهارده ماه تابانت

و

تو را به حق انتظار حجت زمانت

و

تو را به رحمانیتت  یا ارحمن راحمین

چشمانم منتظر عنایتت هستند.


 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 4:32 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:33 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:33 قبل از ظهر | |







 

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:31 قبل از ظهر | |







بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است


که مرگ سرخ به از زندگى ننگین است

حسین ، مظهر آزادگى و آزادى است


خوشا کسى که چنینش مرام و آیین است

نه ظلم کن به کسى ، نه به زیر ظلم برو


که این مرام حسین است و منطق دین است

همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافى است


اگر چه گریه بر آلام قلب، تسکین است

ببین که مقصد عالى وى چه بود اى دوست


که درک آن سبب عزو جاه و تمکین است

ز خاک مردم آزاده بوى خون آید


نشان شیعه و آثار پیروى این است

 

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:49 بعد از ظهر | |







 

خداوندا!!!
کاری کن تازیبایی های کوچک رادوست بدارم حتی اگردرمیان زشتی های بزرگ باشند.
کاری کن تادیگران رادوست بدارم آن گونه که هستندنه آن گونه که می خواهم باشند.
کاری کن که هرگز خود رااز دریچه دیگران ننگرم که من اگرخود باخوشتن آشتی نکنم هیچ کس نمی تواند مرا باخود آشتی دهد.
به یادم آورتا خودم با خودم مهربان باشم چراکه اگربا خود مهربان نباشم بادیگران چگونه؟؟

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:33 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:32 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:31 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:29 بعد از ظهر | |







 

اموخته ایم از تو وفاداری را
خون تونوشت معنی یاری را
ای کاشکه اب کربلامی اموخت
ان روز زچشمت ابروداری را


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:27 بعد از ظهر | |







 

 

اصغر که نسیم عشق مویش بوسید

خورشید ولایت سر و رویش بوسید

می خواست حسین تا ببسود لب او

تیر آمد و زود تر گلویش بوسید

 

 

.....

 

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 1:25 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 11:36 قبل از ظهر | |







وقایع روز دوم عاشورا؟

ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا.
امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .

با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض ‍ کرد و به آن اقدام نمود.

امام حسین علیه السلام در ماه ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.

حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، فرمود :اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء


پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است . این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهاى ما. خبر داد مرا جدم رسولخدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .

 

در این روز امام علیه‏السلام به اهل کوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."



منابع :
فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى
مـن ز خــــــود هــیچ ندارم که بدان فــــخـــــر کنم.***هر چه دارم همه از آل محمد (صلی الله علیه و آله) دارم.

 

ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین کربلا.
امام حسین علیه السلام پس از آن که با دعوت مردم کوفه و نامه هاى فراوان و پى در پى آنان روبرو شد، تصمیم به هجرت از مکه به سوى کوفه گرفت .

با این که برخى از آشنایان و بزرگان مدینه ، مانند محمد حنفیه ، عبدالله بن عباس ، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عمر، آن حضرت را از سفر به کوفه بر حذر کرده بودند و با دلایلى چند، تلاش کردند که وى را منصرف کنند، با این حال امام حسین علیه السلام سفر به کوفه را براى خویش تکلیف فرض ‍ کرد و به آن اقدام نمود.

امام حسین علیه السلام در ماه ذى حجه سال 60 قمرى به قصد کوفه ، از مکه خارج گردید. قافله امام حسین علیه السلام پس از رسیدن به سرزمین عراق ، در منزلگاه ((شراف )) با سپاه یکهزار نفرى حر بن یزید ریاحى که از سوى عبیدالله بن زیاد براى تعقیب و یا نبرد امام حسین علیه السلام ماءموریت یافته بود، مواجه گردید و از آن پس ، مسیر تاریخ به سوى دیگر کشیده شد.

حر بن یزید که در پى نامه هاى روزانه عبیدالله ، امام حسین علیه السلام را کنترل کرده و در مراقبت کامل خویش داشت ، بنا به فرمان عبیدالله بن زیاد، آن حضرت را از مسیر اصلى به صحراى خشک و غیر آباد کشانید. تا این که در روز پنج شنبه ، دوم ماه محرم سال 61 قمرى در سرزمین کربلا، راه را بر امام حسین علیه السلام بست و از ادامه حرکت آن حضرت ، ممانعت به عمل آورد. امام حسین علیه السلام همین که متوجه شد، آن سرزمین ، کربلا است ، فرمود :اللهم انى اعوذبک من الکرب و البلاء


پس فرمود: این موضع کرب و بلاء و محل محنت و عنا است ، فرود آئید که اینجا منزل و محل خیام ما است . این زمین جاى ریختن خون ما است و در این مکان واقع خواهد شد قبرهاى ما. خبر داد مرا جدم رسولخدا (ص ) باینها. پس در آنجا فرود آمدند. دستور داد آن جا خیمه گاه و منزلگاه دایمى خویش قرار دهند. چون آن حضرت پیش از این از جدش محمد صلى الله علیه و آله و سلم و پدرش امیرمؤمنان علیه السلام شنیده بود که محل شهادتش در کربلا است .

 

در این روز امام علیه‏السلام به اهل کوفه نامه‏ای نوشت و گروهی از بزرگان کوفه ـ که مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در کربلا آگاه کرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم کوفه شود. اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏السلام را دستگیر کرده و به شهادت رساندند. زمانی که خبر شهادت قیس به امام علیه‏السلام رسید، حضرت گریست و اشک بر گونه مبارکش جاری شد و فرمود:

"اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدکَ مَنْزِلاً کَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِکَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی‏ءٍ قَدیرٌ؛

خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع کن، که تو بر انجام هر کاری توانایی."



منابع :
فیض الاعلام و وقایع الایام شیخ عباس قمی ، روزشمار تاریخ اسلام سید تقى واردى
مـن ز خــــــود هــیچ ندارم که بدان فــــخـــــر کنم.***هر چه دارم همه از آل محمد (صلی الله علیه و آله) دارم.

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 11:21 قبل از ظهر | |







ای کربلا ، ای میراث دار خون های پاک ، ای مدفن سیدالشهدا و عباس ، ای شاهد قیام عاشورا ، شفیعم باش در نزد خدا تا نصیبم کند توفیق زیارت را.


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:57 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:56 قبل از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 8:56 قبل از ظهر | |