خلاصهاي از رسومات محرم در اردبيل(حتما بخون)
مراسمات کهن عزاداري و ريشههاي احتمالي آنها. [عزاداري اردبيل، بيش از هرچيزي نظم و ترتيب و قاعده دارد، سعي ميشود تشريفاتي باشد، حداکثر احترام به اين سيستم که در محل "دستگاه حسين" (ع) ناميده ميشود برقرار است، تا آنجا که برخي از محلات بعد از ماجراهاي پخش شدن فيلمهاي قمهزني از شبکههاي تلويزيوني اروپايي، اجازهي فيلمبرداري از حتي سادهترين تجمعاتشان را نميدهند، شايد به اين دليل که جلوي هر نوع بياحترامي احتمالي را بگيرند.]
اصولاً عزاداري در اردبيل در تمام طول سال برگزار ميشود. معمولاً صبحهاي جمعه يا عصر جمعه به هياتهايي که هر هفته در منزل يکيشان [که معمولاً از کسبهي بازار يا افرادي از هر محله هستند] جمع ميشوند و نوحهخواني ميکنند و سينهزني. [معمولا صبح خيلي زود و با عزاداران با صبحانه پذيرايي ميشوند.] هر هياتي پرچمها و علائم خاصي دارد. [جديداً از تابلوهاي نئوندار براي مشخص کردن محل برگزاري استفاده ميکنند.] اين عزاداريها با مناسبتهاي روز هم تناسب دارد و بسته به حال و هواي آن زمان ادعيهها و نوحهها خوانده ميشوند. [اصولاً و شايد اردبيل تنها شهري باشد که در آن "نوحهخواني" شغل محسوب ميشود و فقط بعضي از اين نوحهخوانان رضاي للهي اينکار رو ميکنند و اکثراً دستمزد دريافت ميکنند، بعضيهايشان خيلي کلان، در واقع مثل فوتبال روز دنيا، نوحهخواني اينجا هم "حاشيه" دارد]
با فرارسيدن ايام حج و معمولاً بلافاصله بعد از روز قربان، هياتهاي شور بيشتري مييابند و نزديکي محرم در پرچمهاي سبز سردر دکانها و [شالگردانهايي که نوحهخوانان به سر و صورت ميبندند] و کلاههاي سبزي که اولاد پيغمبر بر سر ميگذارند کمکم هويدا ميشود. در قديم مراسمي به نام "شاخسهي" Shakh-Seyh که تبديل شدهي "شاه حسين" بوده وجود داشته، که اين روزها در اردبيل زياد ديده نميشود ولي در اکثر شهرها و روستاهاي آذربايجان اجرا ميشود
مهمترين و پايهي نظم و ترتيب عزاداريهاي اردبيل تقسيم بندي محلات آن است، به اين ترتيب که: شهر اردبيل، از قديم به شش محله تقسيم ميشد. که سه محله حيدري بود و سه محله نعمتي. در هر يک از دو طرف يک محله نقش بزرگتر را داشت ويکي نقش ميانه و ديگري نقش کوچکتر. به منزلهي سه برادر ارشد، مياني و کوچک. در قسمت حيدري محلات عبارت بودند از طوي (تابار) که برادر بزرگتر است، اوچدکان برادر متوسط و پيرعبدالملک برادر کوچکتر. در قسمت نعمتي گازران (اونچي ميدان) برادر بزرگتر است و سرچشمه برادر متوسط و عاليقاپو برادر کوچکتر. [ديگر مساجد و محلات شهر به عنوان زيرشاخهي اين 6 مسجد و محله طبقهبندي ميشوند و هرکدام دستهشان مشخص است هر کدام از اين 6 مسجد را "محله" و هر کدام از زيرشاخههايشان را "خولا" مينامند. که به ترکي بمعناي شاخهي درخت است.].
طشتگذاري، سنتي کهن است، شايد تمثيلي از رفع تشنگي عزاداران حسين (ع) در مقابل تشنگي او. سه روز مانده به محرم طشتگذاري شروع ميشود. روز اول دو محلهي بزرگتر يعني تابار و اونچي ميدان طشتگذاري ميکنند. و روز دوم و سوم به ترتيب کوچکترها.
طشتهاي استفاده شده معمولاً بسيار قديمي و [بيشتر موقوفه] از جنس مس يا برنج و بعضيهايشان بسيار بزرگ هستند. طشتها را از چند روز قبل در محلي آماده ميکنند و ريشسفيدان محل طشتها را به دوش ميگيرند و علما و سالخوردگان و بزرگان در جلو و مردم در پشت سر سينهزنان يا زنجيرزنان [هر محلهاي ابزار عزاداري خودش را دارد] به سمت مسجد حرکت ميکنند.
ورود طشت به مسجد با احترام بسيار زيادي انجام ميشود و دستهي حامل چندباري در داخل مسجد دور ميزنند و نوحهخواني ميکنند و طشتها را در قسمت مخصوصي که در ساختمان مسجد در نظر گرفته شده، قرار ميدهند و پر از آب ميکنند. روي طشتها تختهي تمييزي قرارداده و روي تختهها شمعدانها را ميگذاشتند و هنگام غروب کنار طشت صف کشيده و فاتحه ميخوانند. [اصولاً صف کشيدن و رعايت ترتيب بزرگتري و کوچکتري در همهي عزاها از الزامات شهر اردبيل است]. بعضي از مساجد فاتحهي مخصوصي داشتهاند و خانوادهي خاصي هم وارث اجراي آن فاتحه بوده. به طوريکه مثلاً فاتحهي مسجد جامع، بويژه در شب عاشورا، معروف بوده و توسط خانوادهي مرحوم سيد احمد و پدرانش خوانده ميشده.
اين طشتهاي آب در نظر مردم، جلوهي مظلوميت و معصوميت حضرت امام حسين (ع) بوده و برخي بر اين عقيدهاند که اين طشتها شفا دهندهاند و گاهي دخل ميبندند و دعا ميکنند و شمعي روشن ميکنند. از گذشته نيز حکايات زيادي از شفا يافتگان اين زمانها در بين مردم رواج دارد. [متاسفانه اين امر گاهي، بخصوص چند سال پيش در مورد مسجد ائمه (ع) موجب سوءاستفاده افرادي قرار گرفت و صورت خوشي پيدا نکرد، مرحوم پدرم بعد از اون تجمعات وحشتناک و هجوم مردم از شهرهاي مختلف ايران، براي دخل بستن در آن مسجد، نقل ميکرد که مردي شبهنگام در کوچهي کناري مسجد معرکه گرفته بوده و چراغ کمسوي تيربرقي را نشان مردم ميداده ميگفته که نور حضرت را ميبينيد؟!]
طشتگذاري به منزلهي اعلام رسمي سوگواري ماه محرم است. عروسيها و جشنها تعطيل ميشود و تفريحات معمولي کمتر ميشود. مغازهها وبخصوص مغازههاي داخل بازار سنتي سياه پوش ميشوند و مساجد و تکايا براي برگزاري مراسم آماده ميشوند. علاوه بر روضهخوانيهاي معمول در طول سال، که در منازل و مساجد برگزار ميشود، دههي اول محرم عزاداريهاي ديگري هم دارد. اين عزاداري خاص، توسط دستههاي زنجيرزني يا سينهزني انجام ميشود، به اين ترتيب که در ده روز اول محرم هر روز دستهي يکي از محلات ششگانه و شعبههايش به بازار و خيابان ميآيند و عزاداري ميکنند. به دليل اينکه سابقاً اختلافات نعمتي حيدري وجود داشته، براي همين در دهههاي اخير نظمي به اين حضور دادهاند و چون شهر شش محله دارد، روز اول محرم و نهم محرم و يک روز جمعه، که مابين اين ده حتماً واقع ميشود، تعطيل است. [البته الانه آن روز جمعه (و يا يکي از روزهايي که دستهي خاصي ندارد) معمولاً دستهي دانشجويان دانشگاه و با حضور چهرههاي علمي شهر به شهر ميآيند و عزاداري ميکنند، چون در بين اين دسته اهالي شهرهاي مختلفي وجود دارند، نوع مراسمات بسيار متفاوت ميشود، نميدانم شايد به ابتکار استاد جابر عناصري، چون در اين روزها معمولاً خيلي فعال هستند] اين دستهها روزي که قرار است به صورت کامل و با تمام شعب به بازار بيايند، تشريفات خاصي دارند و سعي تمام در برگزاري وظيفهشان به صورت کامل را دارند، [اصطلاحاً ميگويند امروز "بازارا چيخاجيوگ"] از صبح تدارک حرکت آماده ميشود و وقتي بزرگان محله آماده شدند، اول بيرق بزرگ محله در پيش حرکت ميکند، اين بيرقها بعضاً بسيار قديمي و عمر بيش از چند قرن را دارند و با دقت و وسواس نگهداري شدهاند، براي مثال بيرق مسجد عاليقاپو را نادر شاه اهدا کرده و هنوز موجود است. [البته خود مسجد عاليقاپو پارسال در طرح جامع شهري قرار گرفت و خرابش کردند تا از نو بسازند و امسال به صورت يک چادر بزرگ در مقابل بقعهي شيخصفي قرار گرفتهاست.] پشت بيرق بزرگان محله و علما با احترام و رعايت رديف و ترتيب حرکت ميکنند، و بعدش طبالها و دستههاي سينهزنها يا دستهي زنجيرزنها
پيراهنهاي سينهزني و زنجيرزني مخصوص است و طبل و شيپور-زنان هم لباسهاي مخصوصي دارند، نوحههاي زنجيرزني و نوحهخواني هم متفاوت است و هر دسته هم نوحهخوان خودش را دارد. [اصطلاحاً ميگويند فلاني "زنجير دي" يعني فلاني براي زنجيرزنان نوحه ميخواند] منهاي سوز و گدازي که در نوحهها و شاهبيتها نهفته است، ترتيب عجيب و زيبايي صفوف که گاه به بيش از 300 نفر هم ميرسد، تاثيرگذار است. سينهزنان دست چپ را بر سينه گذاشته و با دست راست ضربات آهنگين و هماهنگي بر سينه وارد ميکنند که تابع حالات نوحه است و فرمول خاصي براي هر نوحه دارد. [اين همه آداب که نميتوانم خوب شرح دهم، فقط براي نشان دادن ادب و احترامي است که امام حسين (ع) قائلند.]
وقتي دستهي محله (يکي از ششگانه) حرکت کرد، پشت سرش "خولا"هايش به ترتيب با همان ترکيب حرکت ميکنند و از محلات بزرگ و راستهبازار [همان بازار بزرگ سنتي اردبيل که مسجد جامع هم در آن واقع است] ميگذرند و مردم از اين دسته پذيرايي ميکنند و به نوحهخوانش خلعت ميدهند و وقتي به محلهي خود بازگشتند مراسم پايان يافته و فرار نوب محلهي ديگر است. دستهها در شبهاي ديگر به مساجد داخل شاخهي خويش رفته و عزاداري ميکنند. که اين هم اعمالي مانند استقبال از دستهي مهمان و اداي احترام و سلام توسط گروه طبل وشيپور و علم هنگام رسيدن به همديگر و غيره را دارد
روزها به همين ترتيب ميگذرند و روز نهم (تاسوعا) فرا ميرسد. که مراسم خاصي دارد. اين روز را "شام پايلانان" هم ميگويند، چون بعدازظهر اين روز مردم اغلب با پاي پياده به چهل و يک مسجد ميروند و هر مسجدي محلي را در ورودي به اينکار اختصاص ميدهد و طشتي ميگذارند و مردم شمعشان را در کنارش روشن ميکنند، به هر ميزاني که نذر دارند. [مرحوم پدرم براي سلامتي هر فرزندش هنگام تولد يا هنگامي که بيماري داشته و از اين دست، شمع نذر کرده بود، که اين نذر هم ارثي است و بايد فرزند خودش اين نذر را ادامه دهد. فلسفهي اين عمل هم بر ميگشت به اينکه در گذشته مساجد با شمع روشن ميشدند، و با اين نذر مردم مصرف شمع يکسال آن مسجد را تهيه ميکردهاند، البته الان بيشتر لامپ نذر ميکنند] اين شمعها معمولاً در کيسهاي دستدوز به نام "حيبه" قرار ميدادند و از روز قبل شمعها را نفت ميزدند تا روشنشدنش وقت زيادي نبرد و معمولاً به صورت دستههاي منظم و با سردادن اشعار خاصي از اين مسجد به آن مسجد حرکت ميکردند، [معمولاً هر کسي سعي ميکند 41 مسجد مسير را حفظ کند و آنها رو طوري انتخاب کند که به هم نزديک باشند و مسير کوتاه باشد، ولي حداقل 2 تا 4 ساعت زمان لازم است تا کسی این شمعها را به مقصد برساند. اغلب نذر میکنند با پای پیاده اینکار رو انجام بدهند، منظورم بدون کفش و جوراب است] غروب تاسوعا که میشود حزن از در و دیوار شهر میبارد و اهالی مسجد بر سر شمعها و طشتهایش گرد هم میآیند و نوحهها و دعاهای مخصوصی را میخوانند. [برخی از این دعا ها در کتاب اردبیل در گذرگاه تاریخ، و برخی از آثار استاد عناصری آورده شده است].
نظرات شما عزیزان:
|