نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





چگونه سر بالا بگیرم و به درگاهت بیایم و بگویم :

الهی العفو ... که عفو و بخششت را می

طلبم اما باز هم جلوی نفسم را نمی گیرم ؟

چگونه شرمسارت نباشم در حالیکه هر چه جور و

جفا از من می بینی باز هم رشته ی مهر و

دوستی ات را نمی گسلی و رهایم نمی کنی؟

چگونه ادعای بندگی کنم در حالیکه خود می دانم

عبد تو نبودم و بنده ی نفس بودم؟

اما مهربان خالقم!

 

خدایا

تنها چیزی که می توانم بگویم این است که با همه

ی شرمندگی هایم ادعا می کنم که بنده ی تو هستم


و تنها کلامی برایت بگویم که نکند عمر به سر آید و

این کلام را نگفته باشم

خدایا! ساده بگویم ... دوستت دارم

خدایا قلبم تشنه نور و عشق توست

هر روز به افکار و آرزوهایم بیا

به رویاهایم، در خنده هایم و اشکهایم

از سر رحمتت در فراموشی هایم پدیدار شو

به عبادتم،به کار،زندگی و مرگم بیا

خدایا .یاریم کن تا به این مقام برسم که

احساس کنم که کسی از من غنیتر نیست

زیرا از عشق و شادی برخوردارم

یاریم کن تا به این مقام برسم که

فقط تو را داشته باشم و لطف و عشق تو مرا لبریز کند

به این مقام برسم که بگویم .

بیا فقر، بیا درد

وقتی که خدا شهریار قلب من است

هیچ گزندی به من نمیرسد

همه چیز میگذرد

مانند رویا می آیند و می روند

من در شادی بی مرگی هستم و ترسی ندارم

زیرا که او در من ساکن است

و سایه جاودانه او بر روح من حکمفرماست

و اینک دستم را بر آستانت بلند می کنم که

دستگیرم باشی

تو همانی که من می خواهم . پس مرا همان کن

که تو می خواهی

آه خدایا......


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 3:4 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 2:43 بعد از ظهر | |







ما به ميهماني آمده‌ايم...

ماه رمضان هم از راه رسيد و همه آفريده‌هاي خدا را به ضيافت عشق و عشقبازي با معبود دعوت كرد.

سفره‌اي كه به وسعت بخشندگي خداست پهن شده و من تو اگه لايق باشيم، دعوت صاحبخانه را لبيك ميگيم و ريزه‌خوار اين خان پر نعمت الهي ميشيم.

ميگن ميهمان حبيب خداست و چه لذتي بيش از اين كه دوست و همنشين خالقت باشي، معبودي كه عاشق بنده ‌هاشه و نعمتهاشو براشون تمام و كمال سر سفره مياره.

تا كه باشيم و چه باشيم و...

«  گــــر گـــدا كاهل بُوَد   ***   تقصير صاحبخانه چيست؟ »

رمضان يك تحولِ ، تحولي از خويش به او ، از منيّت به آدميت، از بي‌قيدي به مسئوليت، مسئوليت انسان شدن، خدايي شدن، آسماني شدن، پيدا كردن گمشده‌هاي درون، گمشده‌هايي كه اگر بشناسيمشون و پيداشون كنيم واژه ی اشرف مخلوقات را درك كرديم و فهميديم.

به مرحمت خدا در روزها و شبهاي رمضان، وزنه هاي سربي معصيت و دنياخواهي كه زمين گيرمان كرده و حس پرواز در ملكوت خدا را از ما گرفته باز ميشه، ولي مشكل اينجاست كه بعضي از ما پرواز كردن را فراموش كرده‌ايم، ولي نبايد نا اميد بود،

چون خودش گفته هر كه هستي و هرچه هستي منم كه از مادر بهت نزديكترم و مادر هرچه هم كه فرزندش اذيتش كنه محبتش نسبت بهش كم نميشه...

وقتي در ازل به نداي « أَلَسْتَ »، « قَالُواْ بَلَى» گفتيم و قبول كرديم پا در اين دنياي خاكي بگذاريم شايد فكرش را هم نمي‌كرديم كه راه را گم كنيم و سرگردان دنيا شويم، ولي خداي رحمان رمضان را به ما داد و از سرگرداني و پريشاني رهايي‌مان بخشيد.

و خدايا:

« لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ »

بارالها، دل هاي ما را به باطل ميل مده پس از آنكه به حق هدايت فرمودي، و به ما از لطف خويش اجر كامل عطا فرما كه همانا تويي  بخشنده ی بي عوض و منت...

 

 


[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 2:42 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 2:30 بعد از ظهر | |








[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 2:26 بعد از ظهر | |








که از بندگانت بسیار زود راضى می شوى ببخش آن عبدی را که جز دعا و تضرع بدرگاهت مالک چیزى نیست .اری
آری، تو بر همه کس مقدری و هر چه بخواهى می کنى .
 اى که نامت دواى دردمندان و یادت شفاى بیماران است و طاعتت بى‏ نیازى از هر چه در جهان ، ترحم کن به کسى که سرمایه ‏اش امید به توست و خشاب سلاحش را با اشک پُر کرده است.
آدم خلیفه ی تنهای خدا روی زمین است؛ امپراتوری که گاهی باید برگردد به آخرین سلاحش و سلاح او گریه است ...
وقتی که قلب‌ هایمان‌ کوچک‌ تر از غصه‌ هایمان‌ میشود، وقتی نمی توانیم‌ اشک هایمان ‌را پشت‌ پلک‌ هایمان‌ مخفی کنیم و بغض هایمان ‌پشت‌ سر هم‌ می شکند
وقتی احساس‌ میکنیم گرفتاری ها بیش از سهم‌ مان‌ است و رنج‌ها بیشتر از صبرمان، وقتی امیدها ته‌ میکشند، آرزو ها کور سو می زنند و انتظارها به‌ سر نمی رسند.
 وقتی طاقتمان طاق می شود و تحمل مان هیچ و تباه. در همین لحظه آواز نیاز سر می دهیم و غریو دادخواست می کشیم.
 آری به  تو احتیاج‌ داریم و مطمئنیم‌ که‌ تو، فقط‌ تویی که‌ استمداد می کنی. کمکمان کن و دست یاری خود را از ما دریغ مدار.آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را صدا می کنیم
و تو را می خوانیم آن‌ وقت‌ است‌ که‌ تو را آه‌ می کشیم تو را گریه ‌می کنیم و تو را نفس می کشیم .
وقتی تو جواب ‌می دهی، دانه ‌دانه‌ اشکهایمان ‌را پاک‌ می کنی و یکی یکی غصه‌ ها را از دلمان ‌برمی داری، گره‌ تک‌ تک‌ بغض‌ هایمان‌ را باز میکنی
و دل شکسته‌ مان‌ را بند میزنی، سنگینی ها را برمی داری و جایش‌ سبکی می گذاری و راحتی؛
بیشتر از تلاشمان‌ خوشبختی می دهی و بیشتر ازحجم لب‌ هایمان، لبخند، خواب‌هایمان‌ را تعبیر میکنی، و دعاهایمان‌ را مستجاب.
آرزوهایمان‌ را برآورده می سازی ؛ قهرها را آشتی می دهی و سخت‌ ها را آسان
. تلخ‌ها را شیرین می کنی و دردها را درمان. ناامیدی ها، همه امید می شوند و سیاهی‌ ها سفید سفید



[+] نوشته شده توسط بهنام صمدی فرد در 2:17 بعد از ظهر | |