عشق با شناسنامه بی ارتباط نیست
و گذز فصل ها و عبور سال ها بر آن اثر می گذارد.
اما بر آشیانه ی بلند دوست داشتن
،روزگار را دستی نیست.
عشق، در هر رنگی و سطحی
،با زیبایی محسوس
،در نهان یا در آشکار رابطه دارد،
اما دوست داشتن چنان در روح غرق است
و گیج و جذب،
زیبایی های محسوس را به گونه ای دیگر می بیند.
عشق با دوری و نزدیکی در نوسان است .
اگر دوری به طول انجامد ضعیف می شود،
اگر تماس دوام یابد به ابتذال می کشد.
دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد
و در زیر نور سبز می شود
و رشد می کند
و از این روست که همواره پس از آشنایی پدید می آید،
و در حقیقت در آغاز دو روح،
خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند
و پس از آشنا شدن است که خودمانی می شوند .
دو روح
نه دو نفر
ممکن است دو نفر باهم
در عین رودربایستی ها احساس خودمانی بودن کنند
و سپس طعم خویشاوندی
و بوی و گرمای خویشاوندی
از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود
و از این منزل است
ناگهان ، خود به خود دو همسفر به چشم میبینند
که به پهنه ی دشت بی کرانه ی مهربانی رسیده اند
و آسمان صاف و بی لک دوست داشتن بر بالای سزشان خیمه گسترده است.
نظرات شما عزیزان:
|